دلنوشته های عاشقانه من
دلنوشته های عاشقانه من
دلنوشته های من
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, توسط ترانه |

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

 

 تقدیم به تو
که تنها عشق منی
در آسمان خیالت سرگردان...در بین ستارگان عاشق بدنبال تو میگشتم...ماه نیم نگاهی به من کرد...سراغ تو را از ماه گرفتم...
ماه سری تکان داد و خود را پشت تیکه ابری پنهان کرد...من ماندم و قاصدکهای سرگردان...راهم را بسوی جنگل شقایقها عوض کردم...
در میان شقایقها بدنبال تو میگشتم...شاپرکها بدور من بیقراری میکردند...بغض امانم را بریده بود...اشک چشمانم را سیراب کرده بود...
سکوتی پر از فریاد داشتم...خواب از سرم پریده بود...نمیدانم کدامین یاس سپیدی قلبم را ربوده بود...روی برگهای پاییزی خود را رها کردم
نگا هم را بسوی آسمان دوختم...عاقبت آمدی...از آنسوی کهکشانها...از جای بر خواستم...نگاهم همچنان براه بود...صدایت کردم...
لعنتی تا حال کجا بودی...آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا..

[تصویر:  uxjob4y15j1g4veokzi6.jpg]



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.