دلنوشته های عاشقانه من
دلنوشته های من
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

خدایا کفر نمی گویم ، پریشانم ،چه می خواهی تو از جانم
مرا بی آن که خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداوندا تو مسئولی، تو می دانی که انسان بودن وماندن در این دنیا چه دشوار است
چه رنج می کشد آن کس که انسان است واز احساس سرشاراست

 

**************************

روزها دنبال هم می دون و ثانیه ها هم دیگرو می بلعن
اما اونیکه داره پیر میشه زمان نیست ، ما آدماییم که هر
روزو شب می کنیم و هر شب و روز ، بدون این که
بفهمیم چیو داریم از دست میدیم و توی این همه از
دست دادنا چی به دست میاریم ؟!!!
یه روزی میاد که چشمامونو باز می کنیم و می بینیم
ای دل غافل کفه ترازوی عمر ما هم سنگین شد و ما
موندیم و یه کوله بار حسرت ، حسرت همون وقتایی که
می گفتیم :
ولش کن بابا حالا وقت زیاده ...

********************

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

تا توانی رفع غم از چهره ی غمناک کن


در جهان گریاندن آسان است


اشکی پاک کن


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

هر روز که می آمدی و بوســـه ای می دادی،
من آن را گــِــره ای می کردم بین نخ های کاموا
حال که شـــال گردنی قرمز با هزاران هزار گره برای
تو
بافتـــــه ام نیستی …
به خودم دلـــــداری می دهم …
برایش کـــوتاه بود؛
خوب شد که رفت …!!!

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

گفت :

قول بـــده ...

گفتم چه قـــولی؟

گفت :

که هر وقت یاد من افتادی بخــــندی ...

رفــــت ...

همه فکر کردن اونقدرا هم دوســش نداشتم

که فقط خندیــــدم...

که همــــش خندیدم.

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |


 

صفحه قبل 1 ... 44 45 46 47 48 ... 50 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.