دلنوشته های عاشقانه من
دلنوشته های من
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

ر

آرزومه که یه روز تو کلبه ی قشنگمون

یه شب صاف مهتابی، با دیوارای عنابی

دست بکشم رو گونه هات،خیره بشم به اون چشات

حس کنم کنارمی،تو آغوش گرم منی

سرت رو شونه هام باشه،دستات توی دستام باشه

نگات تو چشم من باشه،لبات روی لبهام باشه

از عشق هم گر بگیریم،از امروز و فرداها بگیم

با این دلهای پاکمون،یه جشن کوچیک بگیریم

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |



 

 

 

اگر مانده بودی...مرا تا به عرش خدا میرساندی

اگر مانده بودی...مرا تا نگاه خدا میکشاندی

اگر مانده بودی...مرا با نسیم قصه میسرودی

اگر مانده بودی ...اگر مانده بودی

اگر مانده بودی...شقایق دلش پر زغصه نبود

اگر مانده بودی...ستاره برایم گلی میفرستاد

اگر مانده بودی...اگر مانده بودی

 

 

 

اگر مانده بودی...مرا تا به عرش خدا میرساندی

اگر مانده بودی...مرا تا نگاه خدا میکشاندی

اگر مانده بودی...مرا با نسیم قصه میسرودی

اگر مانده بودی ...اگر مانده بودی

اگر مانده بودی...شقایق دلش پر زغصه نبود

اگر مانده بودی...ستاره برایم گلی میفرستاد

اگر مانده بودی...اگر مانده بودی

 

 

 

اگر مانده بودی...مرا تا به عرش خدا میرساندی

اگر مانده بودی...مرا تا نگاه خدا میکشاندی

اگر مانده بودی...مرا با نسیم قصه میسرودی

اگر مانده بودی ...اگر مانده بودی

اگر مانده بودی...شقایق دلش پر زغصه نبود

اگر مانده بودی...ستاره برایم گلی میفرستاد

اگر مانده بودی...اگر مانده بودی

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

دیگر تنها نیستم

 

دیگر تـنها نیستم...دارم نفسهایم را تقسیم میکنم

دیگر دلتنگیهایم را در کوزه مادر بزرگ جای داده ام تا در زیر زمین چال کنم

مدتیست دیگر دزدکی اشک نمیریزم

مدتیست دیگر هوای من دو نفره شده

مدتیست میخواهم زندگی کنم

میخواهم با تو در خودم زندگی کنم

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

آه عشق من چه زيبا معنا ميكني... تمام گفته هايم را...خواسته هايم را...نگاه مهتاب رادر انتهای عشق من...زیبا خاطراتت را برای خودم ...  تعریف میکنم...و با قلبم رقص قاصدکها را به رخ شقایقها خواهم کشاند...


 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

شبهای دلتنگی

 

 

نمیدانم چرا امشب خوابم نمیبرد

امشب قرار نیست خواب مرا ببرد

ما تقسیم کرده ایم

یک شب خواب مرا ببرد

یک شب من خواب را ببرم

آخه من روزها میخوابم

شبهای دلتنگی را با خواب بازی میکنم


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.