ر
آرزومه که یه روز تو کلبه ی قشنگمون
یه شب صاف مهتابی، با دیوارای عنابی
دست بکشم رو گونه هات،خیره بشم به اون چشات
حس کنم کنارمی،تو آغوش گرم منی
سرت رو شونه هام باشه،دستات توی دستام باشه
نگات تو چشم من باشه،لبات روی لبهام باشه
از عشق هم گر بگیریم،از امروز و فرداها بگیم
با این دلهای پاکمون،یه جشن کوچیک بگیریم
|
||
اگر مانده بودی...مرا تا به عرش خدا میرساندی اگر مانده بودی...مرا تا نگاه خدا میکشاندی اگر مانده بودی...مرا با نسیم قصه میسرودی اگر مانده بودی ...اگر مانده بودی اگر مانده بودی...شقایق دلش پر زغصه نبود اگر مانده بودی...ستاره برایم گلی میفرستاد اگر مانده بودی...اگر مانده بودی |
|
||
اگر مانده بودی...مرا تا به عرش خدا میرساندی اگر مانده بودی...مرا تا نگاه خدا میکشاندی اگر مانده بودی...مرا با نسیم قصه میسرودی اگر مانده بودی ...اگر مانده بودی اگر مانده بودی...شقایق دلش پر زغصه نبود اگر مانده بودی...ستاره برایم گلی میفرستاد اگر مانده بودی...اگر مانده بودی |
|
||
اگر مانده بودی...مرا تا به عرش خدا میرساندی اگر مانده بودی...مرا تا نگاه خدا میکشاندی اگر مانده بودی...مرا با نسیم قصه میسرودی اگر مانده بودی ...اگر مانده بودی اگر مانده بودی...شقایق دلش پر زغصه نبود اگر مانده بودی...ستاره برایم گلی میفرستاد اگر مانده بودی...اگر مانده بودی |
دیگر تنها نیستم |
||
دیگر تـنها نیستم...دارم نفسهایم را تقسیم میکنم دیگر دلتنگیهایم را در کوزه مادر بزرگ جای داده ام تا در زیر زمین چال کنم مدتیست دیگر دزدکی اشک نمیریزم مدتیست دیگر هوای من دو نفره شده مدتیست میخواهم زندگی کنم میخواهم با تو در خودم زندگی کنم |
آه عشق من چه زيبا معنا ميكني... تمام گفته هايم را...خواسته هايم را...نگاه مهتاب رادر انتهای عشق من...زیبا خاطراتت را برای خودم ... تعریف میکنم...و با قلبم رقص قاصدکها را به رخ شقایقها خواهم کشاند...
|
شبهای دلتنگی |
||
نمیدانم چرا امشب خوابم نمیبرد امشب قرار نیست خواب مرا ببرد ما تقسیم کرده ایم یک شب خواب مرا ببرد یک شب من خواب را ببرم آخه من روزها میخوابم شبهای دلتنگی را با خواب بازی میکنم |